به نظرم اگر پدرم به صورت عادی از دنیا می‌رفت، در حقش بی‌انصافی می‌شد، چون بابای من واقعا مرد بزرگی بود و باید به شهادت می‌رسید. من هم راه پدرم را حتما ادامه می‌دهم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سرهنگ پاسدار شهید محسن فرامرزی سرتیم حفاظت امام جمعه موقت تهران آیت الله امامی کاشانی که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه هجرت کرده بود توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید.
http://fna.ir/IGGWEW

برای پوشش خبری مراسم تشییع پیکر این شهید مدافع حرم به یافت آباد غربی (گلزار شهدای یافت آباد) رفتم. بعد از سخنرانی و اقامه نماز توسط امام جمعه موقت تهران در کنار مزار شهید محسن فرامرزی پسر نوجوانش را دیدم که در کنار دایی‌اش ایستاده است. گفتم خاطره‌ای از پدرت برایم می‌گویی؟ و این جملات زیبا از زبان محمدرضای ده، دوازده ساله شنیدنی بود:

پدرم قبل از آخرین سفرش روحیه بسیار خوبی داشت او سر سفره شام از من پرسید: ناراحت نیستی از رفتنم؟ من هم به صورت معجزه آسایی گفتم: نه ناراحت نیستم.

انگار یک جورهایی به من، برادر و مادرم الهام شده بود که بابا در این سفر شهید می‌شود. البته به نظرم اگر به صورت عادی می‌مرد در حقش بی انصافی می‌شد چون بابای من واقعا مرد بزرگی بود و باید به شهادت می‌رسید. من هم راه پدرم را حتما ادامه می‌دهم.

 

 
منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • محمدرضا ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۷
    0 0
    کاش قسمت منم بشه خدا رحمتش کنه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس